قدس آنلاین-گروه استانها- محسن حسن زاده: پروفسور پرویز کردوانی، پدر علم کویرشناسی ایران، سالهای طولانی حیات خود را صرف آموختن و آموزش درباره محیط زیست کرده است، اما او اکنون در سن ۸۶ سالگی تنها یک کویرشناس یا جغرافیدان نیست، بلکه فرامتنهای فرهنگی و سیاسی جغرافیا را نیز بخوبی میشناسد. در گفتوگویی که در پی میآید، پرسش اصلی ما در خصوص دیدگاه پروفسور کردوانی درباره اجرای طرح انتقال آب دریای خزر به استان سمنان بود، اما استاد خوش سخن کویرشناسی ایران در خلال گفتوگو به نکات مهم دیگری هم اشاره کرد. در ادامه بخشهایی از گفتوگوی خبرنگار ما با وی را بخوانید:
قدر آب را نمیدانیم
من پیشتر گفته بودم که اگر میخواهید، استانی را نابود کنید به آن آب منتقل کنید؛ کما اینکه هر فردی را که میخواهند به فساد بکشند، پول زیادی به وی میدهند. به مردم مناطقی که آب به آنجا منتقل میشود، گفته نمیشود که این آب را از جای دیگری برای شما منتقل کردهایم و مردم فکر میکنند که آب به قدر کفایت هست! و همینگونه شد که آبِ زایندهرود را از اصفهان به کاشان و آران و بیدگل و یزد منتقل کردند که البته آب فقط به شهر یزد رسید و بسیاری از روستاهای این استان تخلیه شدند.
تخلیه ۹۰ درصد روستاهای یزد
در همهجای ایران هر پنجسال یکبار آمار تخلیه روستاها و مهاجرت را میگیرند، اما در یزد این آمار به صورت ماهانه به روزرسانی میشود! در حال حاضر بیش از ۹۰ درصد از روستاهای یزد تخلیه شده است. دلیل این واقعه آن بود که به مردم گفته نشد که آب انتقال داده شده به منطقه شما مثلاً متعلق به خوزستان است و شما باید صرفهجویی کنید و مردم هم از این آبها مثلاً در کارواشها استفاده کردند!
برای توسعه صنعت به مناطق بیابانی رفتند!
بارندگی سالانه منطقه سیرجان ۱۰۰ تا ۱۲۰ و منطقه یزد ۱۰۰ میلیمتر در سال است؛ اما ما برای توسعه صنعت به این مناطق رفتهایم! نتیجه این کار این شد که هرچه سد بود، ساختند و هرچه چاه بود زدند و با این وجود به وزارت نیرو هم گفتند، آب میخواهیم! وزارت نیرو نمیتوانست آبی به این مناطق اختصاص دهد، چون هرچه آبِ رود بود، گرفته بودند و حتی هرچه فاضلاب بود را هم خریده بودند و دیگر آبی وجود نداشت.
اینگونه بود که صنایع گفتند تنها راه تأمین آب، دریاست و اگر آب دریا را انتقال ندهید، ظرفیتهای صنعت بلااستفاده میماند.
عنوان نادرستِ «انتقال آب به کویر!» در زمان «احمدینژاد» با بحث استفاده از آب دریای مازندران مطرح شد. در آن زمان عنوان نادرستِ «انتقال آب به کویر» را هم برای این طرح انتخاب کرده بودند. به نمکزار که آب نمیبرند! بر همین اساس بعضیها مینوشتند که آباد کردن کویر دشوار است. بحثها درباره این طرح جریان داشت تا اینکه دولت جدید روی کار آمد. در این دولت، محیط زیست با این طرح مخالفت کرد و همچنان هم این طرح معطل مانده است؛ این در حالی است که برنامهریزیهایی از سه سال پیش برای انتقال آب خلیجفارس و افزون بر آن از دو ماه قبل برای انتقال آب دریای عمان صورت گرفته است.
بر اساس برنامهریزیها، قرار است در یک خط ۷۴۰ کیلومتری، آب از بندرعباس به عباسآباد و از این نقطه برای تأمین آب گلگهر به سیرجان منتقل شود. کانال آب از این نقطه تا مس سرچشمه ادامه پیدا خواهد کرد تا در نهایت به چادرملوی یزد برسد. قرار است، آب دریای عمان را هم از چابهار تا بجنورد برسانند! دقت کنید؛ خراسان شمالی همسایه مازندران است!
سیاستهای دوگانه در قبال طرحهای انتقال آب
خب میبینید که دارند در خلیجفارس و عمان این کارها را میکنند، اما وقتی حرف از انتقال آب دریای مازندران به سمنان میشود، مخالفت میکنند. این مخالفت، سیاسی است و نه علمی. خط انتقال آب از خلیجفارس ۷۴۰ کیلومتر است و سازمان محیط زیست درباره اینکه محیط زیست تخریب میشود، حرفی نمیزند. شهر ساری آنقدر به سمنان نزدیک است که زبالههای استان مازندران را در سمنان دپو میکنند!
اداره محیط زیست با طرح ۷۴۰ کیلومتری انتقال آب خلیجفارس مشکلی ندارد، اما با طرح ۱۶۰ کیلومتری انتقال آب دریای خزر مخالفت میکند! نکته دیگر آنکه شوری آب اقیانوسها معمولاً ۵/۳ درصد است، اما شوری آب خلیجفارس چهار درصد است؛ این در حالی است که شوری آب دریای مازندران ۱/۱ درصد است. این آب به حدی شیرین است که در داغستان شوروی سابق از سال ۱۹۷۵ با آن کشاورزی میکنند!
شرایط استفاده از آب دریا برای کشاورزی برای ما بسیار فراهمتر از داغستان است با این حد از شیرینی آب. یکی از معاونین محیط زیست ایراد گرفته است که اگر سطح آب پایین برود، این آب آنقدر شور میشود که ماهیها میمیرند! خب عزیزِ من! قرار است ۲۵۰ میلیونمترمکعب آب در طول سال به استان سمنان انتقال پیدا کند، این یعنی یک قطره از یک کاسه!
این حجم از آب، رقمی نیست که بتواند، سطح آب دریای خزر را پایین ببرد. پس اولاً مقدار آب برداشتی اندک است، ثانیاً پایین رفتن سطح آب دریای خزر تأثیری در شوری آن ندارد. گذشته از این، دریای خزر آپاندیس دارد! آپاندیس دریای خزر، «خلیج قرهبغاز» است. در روستای بکتاش در نزدیکی این خلیج، دهها کارخانه نمک وجود دارد که شوری آب دریای خزر را تحویل میگیرد!
چه بر سر خلیج فارس آمده است؟
میگویند نمک حاصل از شیرین سازی آب، محیط زیست را تخریب میکند. شما از معاون دریایی سازمان محیط زیست بپرسید که با همین برنامه هایی که در نزدیکی خلیج فارس اجرا کردهاند چه بر سر خلیج فارس آمده است؟ قرار است آب خلیج فارس را به ۱۳ استان کشور برسانند. همین الآن تمام مرجانها و حیوانات خلیج فارس دارند میمیرند، اگر طرح انتقال آب خلیج فارس کامل شود چه خواهد شد؟
استاندار سمنان هم اشتباه میکند که میگوید نمکهای حاصله را دفن کنیم. بهترین نمک خوراکی، نمک دریاست، زیرا این نمک ید دارد. اینکه الآن جمهوری اسلامی به نمکها ید اضافه میکند خطاست چراکه ید بیش از دو ماه و نیم دوام ندارد و میمیرد. یعنی اگر شما یک پاکت نمک خریدید که روی آن نوشته یددار و متعلق به سه ماه قبل است، بدانید که ید آن مرده است.
بنابراین باز هم تکرار میکنم که این منفی بافیها جنبه سیاسی دارد. اگر آب را از خلیج فارس منتقل میکنند، باید از خزر هم به استان سمنان منتقل کنند. البته من معتقدم انتقال ۲۵۰ میلیون مترمکعب آب دریای خزر و حتی انتقال آب خلیج فارس مشکل سمنان و دیگر شهرها را حل نمیکند.
در آینده چاهها میمیرند
پیشتر در شهریار در ۳۰ متری به آب میرسیدید و اکنون در ۲۰۰ متری! سطح آب در جهرم تا ۶۰۰ متری پایین رفته است، در حالی که در دهه ۴۰، در عمق ۳۷ متری به آب میرسیدید. در این سالها هرچه میتوانستیم، سد ساختیم و دیگر هم نمیتوان سد ساخت. در آینده، چاهها میمیرند. جایی که سطح آب به ۲۰۰ و ۶۰۰ متر رسیده، در واقع دیگر آبی وجود ندارد.
بسیاری از چاهها در ایران خشک شدهاند. سدها ظرف ۵۰ تا ۶۰ سال دیگر خواهند مرد، زیرا مدیریتی بر سدها حاکم نیست.
رسوبات سدها هرسال بیشتر میشود. از ۱۰۰ متر ارتفاع سد کرج، ۶۰ مترِ آن گل و لای است! اینکه فکر میکنند سدها پر است، فکر غلطی است.
دشت تهران سالانه ۳۶ سانتیمتر نشست میکند
در مجموع حرف بر سر این است که دیگر آبی وجود ندارد. وزارت نیرو میگوید دو راه وجود دارد: نخست صرفه جویی و دوم حفر چاه. چاه زدن هم که خطرناک است. دشت تهران سالانه ۳۶ سانتیمتر نشست میکند و این اتفاق سبب فرو ریختن ساختمانها، شکستن کمر خیابانها و شکستن لولههای گاز و آب میشود.
تصور کنید چه اتفاقی میافتد اگر لولههای گاز و آب تهران بشکند. در شهرستانهایی مثل ورامین برخی از دکلها کج شده و در حال سقوط است. در شهری مثل کرمان با نشست دشت، پلها کج شده است. بین میبد و اردکان کمر جاده شکسته است. در بین راههای کرمان و زاهدان هم همین اتفاق افتاده است. قطارها به دلیل نشست زمین از ریل خارج میشوند.
درباره راه اندازی قطار سریع السیر تهران-مشهد هشدار میدهم.
وضعیت نیمی از دشتهای ایران بحرانی است
گفته میشود از ۶۰۰ دشت کشور، سطح آب ۳۰۰ دشت تا حد بحرانی پایین رفته و دشتها نشست کردهاند. تا زمانی که دشتها نشست نکرده باشند، میتوان اقدامهایی برای تغذیه سفرههای آب زیرزمینی انجام داد تا وضعیت به حالت طبیعی بازگردد، اما وقتی دشتها نشست کردند، دیگر نمیتوان کاری کرد. دشتها سه چهارم ایران را تشکیل میدهند و وضعیت بسیاری از آنها بحرانی است.
دشتهای غرب و شرق و جنوب و شمال ایران ممنوعه است. باران هم در این دشتها نفوذ نمیکند و سیلابهای خطرناکی ایجاد میکند. به همین خاطر است که شما میبینید در یک منطقه خشک و بیابانی ناگهان سیل میآید و انسانها را میکشد و خانهها را خراب میکند.
نیم قرن دیگر مردم ورامین، کرج و تهران آب نخواهند داشت. تهران هشت سال است که آب رودی را که به ورامین میرود، میگیرد و در عوض قدری از فاضلاب تهران را تصفیه میکنند و به آنها میدهند! کسی که ۵۰ سال آینده در شهری مثل ورامین و کرج و تهران به دنیا بیاید، آبی نخواهد داشت.
باغهای پسته دامغان در معرض نابودی است
سمنان وضعیت بسیار بدی دارد و حتی آب خوردن هم در این شهر کمیاب است. آب سد دامغان هم به نصف رسیده و باغهای پسته در معرض نابودی است. تنها نیمی از آب حبله رود به گرمسار اختصاص مییابد. در صدها هکتار از بیابانهای گرمسار منطقه ویژه اقتصادی درست کردهاند.
تبدیل روستا به شهر افتخار نیست!
این را حتماً بنویسید که طبق قانون جمهوری اسلامی آب باید اول به شهر، سپس به صنعت و اگر چیزی باقی ماند به کشاورزی اختصاص پیدا کند.
بنابراین تصویب آن قانون که آب ابتدا به شهر، سپس به صنعت و پس از آن به بخش کشاورزی اختصاص پیدا کند، اشتباه بود. به وزارت کشور نامه مینویسند و پارتی بازی میکنند و فکر میکنند این افتخار است که روستایشان را به شهر تبدیل کنند! این افتخار نیست! این کار مانند این است که یک بچه ۱۰ ساله ازدواج کند!
نظر شما